کارن سرهنگیکارن سرهنگی، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

دنیای ما **کارن**

آرایشگاه

بالاخره دیروز یعنی 18 اسفند موهای کارن جون رو کوتاه کردیم . بردیمش ارایشگاه نزدیک خونمون ، آقاهه  می گفت من همش می دیدمش فکر می کردم دختره . گل پسرم نزدیک یک ساعت زیر دست آرایشگر بود خیلی مهربون و آروم بر خلاف اون چیزی که فکر می کردیم الهی قربونش برم عشقم نفسم زندگیم اینم عکساش و نتیجه ی کار که خیلی هم جالب نشده   ...
19 اسفند 1392

باب

یکی دو ماه پیش از فروشگاه سرزمین شاد واسه کارن جونم لباس خریدیم فروشنده محترم به ما گفت چون خریدتون بالای ٥٠ تومن بوده یه پیتزا جایزه ی کارن جونه یه رسید نوشت و گفت می تونین برین پیتزا باب اسفنجی . کارن همینو که شنید برق از سرش پرید همش می گفت باب باب باب باب ...... پسرم به خودش زحمت نمی ده بگه پیتزا چون باب راحت تره خلاصه از اون روز به بعد شده یه باب خور حرفه ای بیچاره مون کرده هر بار که بریم تو خیابون شروع می کنه باب باب باب و تا نخوره دست بردار نیست می خوام برم به اون فروشنده محترم بگم یه جایزه ی دیگه انتخاب کنن برا بچه ها این لطفی که در حق ما کردن رو نکن در حق کسی دیگه   ...
18 اسفند 1392

ماه پر دردسر

سلام دوست جونیا ، حالتون چطوره؟ ممنون از مهربونی همتون بهمن ماه ، وای بهمن ماه چه ماهی بود خدا رو شکر که بالاخره به سلامتی تموم شد کلی کار سخت تو اداره ریخته بود رو سرمون که فقط دو هفته برای انجامشون وقت داشتیم ، از اون طرف امتحانای ترم آخرم بود و پایان نامه و بدبختی، از یه طرف کارن جونم دوساله می شد و باید از شیر می گرفتمش ، تازه تو این هاگیر و واگیر خانوم و آقا قرار بود برن کیش البته از اول سال برناممون بود که بهمن ماه بریم کیش که متاسفانه به خاطر کار اداره نتونستیم بریم و موکولش کردیم به سال آینده امتحانا  که خدا رو شکر به خوبی و خوشی تموم شدن ولی تولد خوبی نتونستم واسه ی کارنم بگیرم یه کیک براش سفارش دادیم و چن...
3 اسفند 1392
1